• وبلاگ : هيچ كس وجودمان
  • يادداشت : آدم هاي رنگين كموني !!!
  • نظرات : 0 خصوصي ، 10 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام ووقت بخير راستش من اين تست را قبلا هم يک جايي ديده بودم و اونجا هم مثل الان ميگم که من "رنگ قرمز" را دوست دارم .
    از احوالات ما پرسيده ايد خدمتتون عرض کنم که من الان بصورت بخش خصوصي در مخابرات مشهد مشغول به کار هستم اگر امري فرمايشي داريد در خدمتتون هستم.
    در ضمن براتون از صميم قلب ارزوي موفقيت در کنکور را دارم
    ميزبان هر روز شما باحافظ :سهيل
    + مسافرشب 

    سلام.

    حال شما؟ خوبين؟

    ممنون از لطفتون و ممنون از اينكه اينقدر با حوصله و اكتيو و پرانرژي به سوالا جواب ميدين.

    درسته كاملا حق با شماست. رودخونه و دريا ذاتشون يكيه و تجلي شون فرق ميكنه. مثل خيلي از چيزاي ديگه و يا شايدم مثل همه‌ي چيزاي عالم. اما من سوالم چيز ديگه اي بود. يه كمي ديگه ميپرسم البته با اجازه.

    جايي گفتين / کمتر کسي به اون قطره ها توجه ميکنه / اگه كسي ميخواد قطره بمونه كه بهش توجه كنن خب بذار بمونه تا بهش توجه كنن و به به و چه چهش كنن. ميدونين منظور من از قطره و دريا مثل چي ميمونه. مثل سي مرغ و سيمرغ!

    به اين يه تيكه هم توجه كنين: اما قطره اي که ((براي خودش)) يه قطره هست...

    جايي گفتين :/بعضي از آدما مثل رودخونه کوچيک هستن و بعضي هاشون مثل دريا بزرگ .../ كي گفته كه رودخونه كوچيكه و دريا بزرگ!؟ ملاك بزرگي و كوچيكي بنظر شما حجم و ظاهره يا محتوا و اثرگذاري!! شاعر ميگه: گل شبدر چه كم از لاله‌ي وحشي دارد... بعلاوه اون جوي و رودخونه اي كه به دريا نميريزه فكر ميكنين تا چقدر ميتونه جوي يا رودخونه بمونه!؟ اوني كه به دريا وصل ميشه چي؟

    و يه چيز ديگه اينكه شما قطره رو به مصداق آدم آوردين. اگه اينجوريه پس درياش ميشه چي؟ جايي گفتين: /قرار نيست که همه قطره ها به دريا نريزن ... و اگه همشون به دريا بريزن ديگه قطره اي نميمونه که به عنوان يک شبنم گل تشنه رو حداقل کمي سيراب کنه .. همونطور که قرار نيست همه آدم ها دکتر مهندس بشن..../ يعني دريا شدن آدما رو گرفتين دكتر مهندس شدنشون!!

    اگه اينجوريه خب آره من خيلي از حرفام رو تعديل ميكنم....

    بازم ممنون از متن زيباتون.

    هميشه آسموني باشي...

    سلام.

    رنگ من فكر كنم سياه و آبي و قرمز باشه. يعني مخلوطي از اينها.

    عليرضا حالا حالاها تو پادگان هست

    ولي نميدونم روز تولدش ميتونه مرخصي بگيره يا نه

    منم خيلي دلم ميخواد روز تولدش كنارش باشم ولي ....

    چه جالب! پس آقا سعيد خبر ندارند كه خانمش يه همچين وبلاگ خوشگلي براشون درست كرده

    عليرضا از وجود اون يكي وبلاگمون خبر داشت البته فكر كنم فقط يه بار بيشتر بهش سر نزده آخه وقت نداره

    اما همون شب كه با هم صحبت ميكرديم اين يكي وبلاگمون رو هم بهش معرفي كردم

    كه ذوق كرد و گفت بابا تو منو کشتي

    هنوز اون يكي وبلاگتون باز نشده ان شاءالله ميام اونجا آپتون رو ميخونم و نظر ميدم

    جيگملاي ما مواظب خودتون باشيدااا

    مممممممممممممممممممماح

    باباي

    اين چند وقته كه خيلي دير به دير با هم صحبت ميكنيم و دلتنگيامون سر به فلك ميكشه چتمون شده پر از دردو دل

    من ميگم اون گريه ميكنه اون حرف ميزنه من اشك ميريزم

    البته قربون صدقه رفتنمون حرف نداره

    هيشكي نميتونه مثل ما قربون صدقه ي هم بره

    از كجا اومده بود نت الله اعلم چون نميتونست بگه

    ديدي عزيزم من خيلي ساده حرفامو ميزنم در همون زبان فارسي چون هر چي باشه زبان مادريم فارسه

    راستي عزيزم خواستم به وبلاگ گل گلدون من سر بزنم چون مطمئنا آپ شده بود ولي نميدونم چرا صفحه به هيچ وجه باز نميشه

    خداروشكر باز اين يكي وبلاگتون باز ميشه و من ميتونم جواب سوالهايي كه فرموده بودي رو بگم

    اولا كه ما خيلي خيلي خيلــــــــــــي بيشتر دلمون براتون تنگيده بود

    ثانيا من حالم خيلي خوبه يعني در اين لحظه كه دارم برام كامنت ميزارم سرو مر گنده اينجا نشستم ولي از حال عزيزه دلم خبري ندالم

    اميدوارم هر جا كه هست حالش خوب باشه... چون از آخرين باري كه با هم چت كرديم ديگه فرصتي پيدا نشده كه با هم صحبت كنيم

    محل خدمتشون هم تهران هستنميدونم چه شكلي شده

    البته اون منو هميشه ميبينه ها ولي من دقيقا هشت ماهه كه نديدمش

    ا چرا ميخواي موهاي منو بكشي؟؟خب اگه دلت خنك ميشه بيا همين دو سه تا شبيتي هم كه رو كلمونه تو بكن

    بابا تو كه يه پا خداي انگليسي هستي خوشگلم

    با مراسم شب نشيني موافقم بچه هارو هم ميبريم مهد كودك

    اونوقت شما بچه هاتونو چه كار ميكنيد؟؟؟؟

    به به سلام به شكوفه هاي باغ عشق

    خوبي خانم كوچولو؟؟؟احوال آقايي گلت چطوره؟؟؟

    ممنون كه آپ فرموديدو مارو بي خبر نگذاشتيد

    خب بعد از خوش و بش بريم سر اصل مطلب

    اهــــــــم

    همونطور كه ميدوني گلم دنيا رو همين رنگها ي قشنگه كه زيبا ساختند

    در واقع زيبايي طبيعت و آفريده هاي خدا رو بخش اعظمش رو رنگهاي اونا تشكيل مي دند

    من خودم عاشق همه ي رنگ ها هستم

    يعني در كل شايد بشه گفت من همه ي خصوصياتي كه شخصيت هر رنگي داراست داشته باشم

    ولي بر حسب شدت علاقه رنگهايي كه دوست دارم رو طبقه بندي ميكنم:

    نارنجي ... سفيد... مشكي... قرمز... آبي... سبز...بنفش...و زرد

    نفسك منم از رنگ مشكي خيلي خوشش مياد... آخه ميگه مشكي رنگه عشقه ا ولي نميدونم چرا يه دونه از شخصيت هاي انسانيهايي كه عاشق رنگ مشكيند رو نداره

    طالع بينيش نشون ميده كه او انساني با رنگ نارنجيه

    كه من عاشق رنگ نارنجيم

    البته طالع بيني منم نشون ميده كه من انساني با رنگ آبي هستم

    خب نگفتي رنگهاي مورد علاقه ي خودتون چيه؟؟؟

    سلام دوست عزيز جناب .... ممنون که به هردوتا وبلاگامون سر ميزنيد ... راستش وبلاگ گل گلدون من هميشه يکشنه ها آپ ميشه و اين يکي وبلاگ روز مشخصي نداره .. جواب کامنت هايي که توي اون يکي وبلاگ گذاشته بودين رو اينجا ميدم اخه اونجا يکم شلوغ پلوغه شايد جواب رو نبينين ....ولي اگه دوست داشته باشين همونجا ميدم ... و اما صحبتي که درباره پا وب سوم اون يکي وبلاگ کرده بودين ... من نه از عشق ميترسم و نه از وصال ... اگه اون حرف رو زدم شايدبه خاطر اين باشه که شيريني انتظار و دوري و بي قراري هاش رو بيشتر دوست دارم ... ترس من شايد از عادت ها باشه .. و اين ترس از عادت فقط درباره عشق نيست من هميشه از عادت کردن ميترسيدم ... ولي هرگز به خاطر اين ترس از حرکت نايستادم چون ماندن و سکون کردن نوعي مرگ تدريجي هست ... راستش تمام پا وب هايي که اونجا مينويسم برخواسته از عواطف و احساسات روزانه يا شايد بهتر بگم هفتگيمه ... گاهي توشون ترس هست و گاهي اميد ... گاهي دلتنگي و گاهي شوق وصال ... ولي يه چيز توي همشون ثابته و اونم عشقه البته اينم ثابت نيست چون هر بار و هر لحظه و به صورت اغراق گونه بگم که با هر نفسي که ميشکم اين عشق بيشتر ميشه و شايد محرک اين عشق سعيد بوده باشه اما اين عشق فقط محدود به سعيد نميشه ... به خاطر يک سري مسائل نميتونم اين مطلبم رو ادامه بدم ... ممنون به خاطر همه چيز ... يا حق

    وقتي آدم به دريا نگاه ميکنه از زيبايي و وصف دريا ميگه هرچند که اين دريا رو همون قطره هاي کوچيک ساختن ولي کمتر کسي به اون قطره ها توجه ميکنه دريا از قطره مشهور تره ولي قطره هاي دريا داراي يه شهرت گم شده هستن که کسي اونارو نميشناسه و اما قطره اي که براي خودش يه قطره هست درصورتي که بيشتر اوقات گمنام و بي نشونه ولي اگه کسي بهش نگاه کنه ميگه عجب قطره زيبايي و اينجاست که قطره خود قطره ميمونه گمنامي گمنشده .... خدا به دادم برسه الان اين دوتا مطلبيو که گفتم رو با هم ترکيب ميکنيد و بعد يه سوال ديگه ميپرسين .. ميدونيد خيلي خوبه که بدونيم هر کلام و سخن و حرف و واژه اي توي جايگاه هاي متفاوت معناي متفاوت دارن .. اين هنر هر آدم هست که اول موقعيت و مکان رو بسنجه و بعد متناسب با اون دنبال معني کلمه ها باشه ... کلمه ها هم مثل ما آدم ها هزار رو و تفسير و معنا دارن .. و اما درباره اختيار قطره که به دريا بريزه يا نريزه ... شايد يه قطره اختيار نداشته باشه اما قطره اي که در قالب آدمي هست اختيار داره با وجود اينکه زندگي جبره ولي اختيار اونو نميشه ناديده گرفت پيوستن اون به دريا اختيار اونه و گفتين اگه به دريا نريزه چي ميشه .. قرار نيست که همه قطره ها به دريا نريزن .. و اگه همشون به دريا بريزن ديگه قطره اي نميمونه که به عنوان يک شبنم گل تشنه رو حداقل کمي سيراب کنه .. همونطور که قرار نيست همه آدم ها دکتر مهندس بشن .... حق نگهدارتون با اميد ديدار ... ( ولي خيلي دوست داشتم درباره متن حکومت نامي هم چيزي ميگفتين .... )

    سلام بر جناب آقاي زلزله عزيز ... کم کم داشتم نا اميد ميشدم که نکنه شما حس سوال و جواب و گير دادنتون به پايان رسيده ... اما الحمدالله ميبينم که خدارو شکر هنوز هم از شدت پس لرزه هاتون کم نشده ... خدارو شکر .. خدارو شکر

    و اما جوا ب سوالاتون : گفتين که اگه بين رودخونه و دريا فرقي نيست چرا به اون ميگيم دريا به اين يکي ميگيم رودخونه ... توي اين مطلب بيشتر توجه به ذات و وجود هر چيزي بوده تا ماهيت و ظاهرش درسته ماهيت دريا درياست و ماهيت رودخونه رودخونه است اما اصل و وجودشون يکي هستن ... رودخونه ودريا هم مثل آدم ها هستن آدما شبيه هم نيستن ولي همشونو ميگيم آدم درصورتي که بعضي از آدما مثل رودخونه کوچيک هستن و بعضي هاشون مثل دريا بزرگ ... حالا شما بگين چرا به همه آدم ها آدم ميگيم با وجود اين همه تفاوتي که بينشون هست ؟؟؟؟ درباره گم نامي گم نشده و شهرت گم شده ... قبلا در اين باره حرف زده بوديم راستش من و شما هميشه داريم درباره دريا و قطره و گمنامي و شهرت و اين چيزا حرف ميزنيم خدا آخر عاقبت اين بحث رو بخير بگذرونه فکر کنم آخر سر هردومون قطره ميشيم ميريم تو خاک ... همه جوي ها شبيه هم نيستن شايد شما اون دسته از جوي هاي هستين که دوست دارين به دريا بريزين و بزرگ بشين... دريا بيشتر تو چشم مياد تا يه قطره کوچيک و ناچيز ...